نام "نای" بیش از هر چیز با مفهوم "قدرت نرم" پیوند خورده است. به نظر او قدرت نرم توانایی دستیابی به آنچه در پی آن هستید از طریق ایجاد جذابیت و نه تهدید و اجبار است. بنابراین قدرت نرم توانایی دستیابی به آنچه خواهان آن هستید از سه طریق: تهدید، پرداخت هزینه و یا ایجاد جذابیت. راه سوم یعنی ایجاد جذابیت همان قدرت نرم است.
نای معتقد است یکی از چالشهای پیش روی اعمال قدرت نرم آن است که حکومتها به طور کامل قادر به کنترل این ابزار نیستند. جذابیتهای هر کشور از سه چیز ناشی میشود: فرهنگ آن کشور که میتواند برای دیگران جذاب باشد، ارزشهایی که آن کشور ترویج میدهد و در نهایت سیاستهایی که حکومت دنبال میکند.
نای معتقد است سیاستهای اعمال شده از جانب حکومتها شمشیری دو لبه است که هم میتواند به ارتقای قدرت نرم بینجامد و هم میتواند موجب ناکارآمدی آن شود.
جوزف نای یکی از بزرگترین چالشهای فراروی مناظرات روابط بین الملل را در حال حاضر چگونگی فهم و درک انقلاب اطلاعات میداند که بر قدرت تأثیر میگذارد و درک این مسئله که دنیا در حال تغییر از یک سیاست میان دولتی ساده به سیاستی جهانی است.
این مسئله در مناظره میان واقعگرایان و سازهانگاران بعد از جنگ سرد قابل مشاهد بود.
سازهانگاری پاسخی به تعریف قدرت بر حسب عناصر مادی قدرت بود که واقعگرایانی چون "کنت والتز" در "نظریه سیاست بین الملل" مورد توجه و تاکید قرار میدادند.
نای میگوید البته این به معنای این نیست که دولت - ملت یا نظریه واقعگرایی منسوخ شده است بلکه به معنای آن است سیاست بین الملل بازیگران زیادی را به خود دیده و تمییز میان سیاست داخلی و سیاست بین المللی به راحتی نیست.
نای معتقد است که فهم و درک سیاست روابط فراملی و وابستگی متقابل پیچیده مستلزم درک لیبرالیسم و رهیافت سازهانگاری در کنار توجه و اهتمام به رهیافت واقعگرایی کلاسیک است.
نای میگوید "قدرت نرم"ی که از سوی من مطرح شد، از سوی متفکران و فیلسوفان به عنوان "سفسطه آشکار" خوانده شد. من این موضع را به چالش میگیرم. اگر قدرت این ظرفیت را دارد که بر دیگری مطابق خواست طرف صاحب قدرت تأثیر بگذارد، شما میتوانید این مسئله را از طریق "چماق یا هویج" به انجام برسانید (تشویق و تنبیه) یا این مسئله را از طریق تغییر در ترجیحات و انتخابهای طرف مقابل نیز به انجام برسانید. من این نوع قدرت را "قدرت نرم" نام نهادهام.
نظریهپردازان واقعگرایی کلاسیک نظیر ماکیاولی و مورگنتا این بعد از قدرت را درک کرده بودند ولی از آوردن آن در نظریه خود اجتناب کرده بودند.
نظریه پردازان واقعگرای ساختاری به این بعد بی توجه بودهاند و نظریه خود را مبتنی بر رویکردی مادی از قدرت قرار دادهاند.
نای میگوید در کارها و پژوهشهایی که من به همراه رابرت کیون انجام دادهام، مدلهای گوناگونی از قدرت و وابستگی متقابل را مورد بررسی قرار دادهام. از جمله این نوع وابستگی متقابل میتوان به تلفیقی از اشکال ایدهآلی وابستگی اشاره کرد که ما آن را وابستگی متقابل پیچیده مینامیم.
من این رهیافت را برای تبیین مسائل سیاسی جاری به کار بردهام و در نظریه خود نیز آنرا مورد توجه قرار دادهام.
نظر شما